در کنار این ادعاها که این بار به شکلی وقیحانهتر از گذشته – در قالب قیاس ایران با رژیم صهیونیستی- و از زبان وزیرخارجه 38 ساله امارات ظهور و بروز کرد، شیطنتهایی دیگر در زمینه جعل نام خلیجفارس، هم از سوی اماراتیها و هم از طرف کسانی که از دلارهای نفتی امارات ارتزاق میکنند رخ داد.
نمونه این بذل و بخشش را چندسال پیش برای نخستین بار در نقشههای نشنال جئوگرافی شاهد بودیم. در آن سال نشنال جئوگرافی برای نخستین بار، یک نام مجعول را در نقشههای خود برای خلیجفارس انتخاب کرد. این مؤسسه با اقدامیچنین تمام اعتبار خود را به دلارهای نفتی امارات فروخت. در آن زمان، قریحه ایرانی به کار آمد و چنان موجی از داخل برانگیخته شد که نشنال جئوگرافی را وادار به عذرخواهی و تصحیح نقشههای جهانی خود کرد.
کشور کوچکی مانند امارات که در چارچوب منافع قدرتهای آمریکا و انگلیس شکل گرفته است، طبیعی است که استمرار حاکمیت خود را در برآورده ساختن منافع این قدرتها در منطقه ببیند. پروژه ایرانهراسی که از سالهای گذشته توسط آمریکا و انگلیس در خاورمیانه کلید خورده است، بیش از هر کشور دیگری توسط امارات در منطقه پیگیری میشود. این کشور، پس از عربستان سعودی، به بهانه قدرت گرفتن ایران در منطقه، بیشترین خریدهای اسلحه را از آمریکا داشته و بیشترین نوسازی را در تجهیزات نظامیاش انجام داده است.
درواقع پس از حصول اطمینان از بیتفاوت شدن کشورهای عربی نسبت به قضیه فلسطین، قدرتهای فرامنطقهای سعی در جایگزین کردن خطری تصنعی به جای خطر اصلی در خاورمیانه داشتهاند؛ به این معنا که با معرفی ایران به عنوان خطر اصلی در خاورمیانه، خواستهاند اعراب منطقه، خطر اصلی را که همان رژیم صهیونیستی است به ورطه فراموشی بسپارند؛ دور نیست که پس از این مرحله، نوبت به عادیسازی روابط اعراب منطقه با تل آویو برسد. آنچه از زبان شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه 38 ساله و بیخرد امارات متحده عربی شنیده شد- که در سخنانی سخیف و بی سابقه، ایران را در مقام قیاس با رژیم صهیونیستی آورد- نشان میدهد که قدرتهای فرامنطقهای تاحدودی توانستهاند درجایگزین کردن خطری تصنعی به جای خطر اصلی برای اعراب منطقه موفق باشند.
از سوی دیگر آمریکاییها برای حضور نظامیخود در خلیجفارس نیاز دارند که جزایر ایرانی کمتری در کنار مسیر انتقال انرژی در کنترل و مدیریت جمهوری اسلامیقرار داشته باشد. از همین روست که به طور ملایم هر از گاهی به تحریک امارات پرداختهاند.
اما چنین گستاخیای از سوی کشوری چنین کوچک در حق همسایه بزرگترش چرا رخ میدهد؟
هر بار که صحبت از قطعنامهای علیه ایران میشود و ظاهرا ایران از سوی آمریکا و شرکای سیاسی و اقتصادیاش در شرایط مخصوصی قرار میگیرد، اماراتی هم اینچنین جسارتی پیدا میکنند؛ این بخشی از ماجراست. بخش دیگر ماجرا شاید در نوع دیپلماسی ما با اعراب حاشیهنشین خلیجفارس تعریف شده باشد.
درست 2 روز بعد از آنکه وزیرخارجه 38 ساله امارات -که اگر چند سالی زودتر متولد میشد میتوانست نحوه شکلگیری کشورش را هم ببیند- ادعاهایی درباره مالکیت ارضی ایران کرده بود، نشست خبری هفتگی سخنگوی دستگاه دیپلماسی که مواضع رسمیدولت ایران گاه از همین تریبون اعلام میشود به هر دلیلی لغو شد. موضع ایران درباره جزایر سهگانه تغییرناپذیر است و اگر نشستی هم برگزار میشد همان تکرار مواضع قبلی بود، درست؛ اما این تریبون میتوانست محلی برای واکنش به اظهارات توهینآمیز شیخ عبداللهبنزاید آل نهیان باشد. شاید این مقدمه چینی کافی باشد که بگوییم دیپلماسی کشورمان در منطقه گاه، در برخی جاها اجازه چنان گستاخیهایی را به مقامات اماراتی داده است.
چند سال پیش محمود احمدی نژاد که آن موقع تازه 2 سالی از ریاست جمهوریاش در دولت نهم میگذشت، برای نخستین بار پس از انقلاب به عنوان یک مقام عالی رتبه ایرانی به امارات سفر کرد. سفری اینچنین به پایتخت کشوری که به تمامیت ارضی ایران چشم دارد، نه تنها نتوانست اماراتیها را قانع کند که باید به حق وحقوق همسایه بزرگتر احترام بگذارند بلکه در سالهای بعد این جسارتها فزونی گرفت. چندی بعد این جسارت وقتی به حد خود رسید که در دوحه و در شرایطی که محمود احمدی نژاد میهمان افتخاری اجلاس شورای همکاری خلیجفارس بود، اعضای این شورا در بیانیه پایانیشان بر ادعاهای واهی امارات درباره جزایر سهگانه صحه گذاشتند. چنین درشتگوییها البته پیشتر از زبان کسان دیگری که خود را در ادامه سیاستهای پانعربیسم، خلف صدام حسین تکریتی میدانند شنیده شده بود.
و اما بعد از خلیجفارس
دوستی میگفت برای تنبیه مقامات اماراتی از جعل نام خلیجفارس، نام خیابان منتهی به سفارت امارات در تهران را به خیابان «خلیجفارس» باید تغییر داد تا هر بار نامهای که میخواهند بفرستند مجبور شوند از نام خلیجفارس استفاده کنند. ما نیازی به تکرار مداوم استدلالهایمان درباره فارسیبودن خلیجفارس نداریم چرا که سندیت این قضیه بر همه روشن است. آنچه در این میان به راه افتاده است هجمهای فرهنگی و تبلیغاتی برای تاراج میراث فرهنگی، به نام اعراب حاشیهنشین خلیجفارس و به کام قدرتهای فرامنطقهای حاضر در خاورمیانه است. این قضیه فراتر از جعل یک نام از سوی اماراتیهاست بلکه فارسیزدایی خلیجفارس از یک پروژه انگلیسی و آمریکایی حکایت دارد که نتیجهاش قرار است به ایجاد تفرقه در منطقه بینجامد. آنچه ما در مقابله با این حرکات انجام دادیم بیشتر اقدامات مردمی و خودجوش بوده است.
نامگذاری روزی به عنوان خلیجفارس در تقویم رسمیکشور توانست تا حدودی پروژه فارسی زدایی از خلیجفارس را خنثی کند. با علم به اینکه آفت تکرار مداوم این موضوع در داخل کشور عادی شدن مسئله جعل نام خلیجفارس است اما باید بگوییم که زنده نگه داشتن نام خلیجفارس نباید تنها به یک روز در سال ختم شود. آنچه هر سال در این روز برای مقابله با پروژه فارسیزدایی از خلیجفارس صورت میگیرد- مثل رونمایی از کتاب خلیجفارس یا برگزاری میزگردهای تخصصی- بیشتر اقدامات ملی و درون مرزهای کشور تعریف شده است، در حالیکه نیاز به اقداماتی فرامنطقهای در اینباره است.
اگر در گذشته قدرت رسانهایمان اجازه مانور بیشتر در اینباره را نمیداد، امروز با پتانسیل شبکههای پرس تی وی و بهویژه العالم که به زبان عربی پخش میشود قدرت مانور بیشتری برای مقابله با پروژه فارسی زدایی از خلیجفارس پیدا کردهایم. برگزاری تورنمنتهای بینالمللی در ایران با نام خلیجفارس میتواند یکی از کوچکترین اقدامات برای مقابله با این هجمه فرهنگی باشد، ضمن آنکه با فراهم کردن امکان سرمایهگذاری در جزایر خلیجفارس به انتقال سرمایه به این جزایر و در نتیجه به زنده ماندن نام خلیجفارس میتوانیم کمک کنیم.
ر همین رابطه باید به شرکتهای هوایی نیز هشدار داده شود که در صورت استفاده از نام جعلی از فرود آنها در فرودگاههای کشور جلوگیری خواهد شد. پس از همه همایشها و روزهایی که به بزرگداشت نام خلیجفارس پرداخته شده است، اکنون باید فراتر از هر سود یا زیان اقتصادی در برابر این دروغ تاریخی ایستادگی کرد. هرچند هزینه آن بسیار باشد؛ هزینهای که اگر امروز پرداخت نکنیم نسلهای آینده ما را نخواهند بخشید.
خلیج همیشه فارس گوشهای از سرزمینی است که همواره طمع دیگران را برانگیخته است ولی اقتدار ایران امروز این اجازه را نباید به هیچکس بدهد تا گستاخی خود را ادامه دهد. اگر موضوع مطرح کردن ادعاهای تاریخی است ما نیز حرف برای گفتن بسیار داریم. شیوخ جوان اماراتی و همسایگان دیگرشان سرنوشت صدام، سردار شکست خورده تکریتی را فراموش نکنند؛ او نیز یاوه بسیار میگفت.